تبیان، دستیار زندگی
پدر بزرگوارم (مرحوم حاج شیخ حسنعلى اصفهانى) فرمودند: در سفر حج وقتى وارد حجاز شدیم، چون پولى همراه نداشتم و شریف مكه نیز مبلغى پول به عنوان «خاوه» از هر مسافر دریافت مى‎كرد، ناچار با عده‎اى كه مایل به پرداخت وجهى از این بابت نبودند، از راه فرعى از جده عاز
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

طمع به خداى بزرگ

کعبه

نویسنده كتاب «نشان از بى‎نشانها» مى‎نویسد:

پدر بزرگوارم (مرحوم حاج شیخ حسنعلى اصفهانى) فرمودند: در سفر حج وقتى وارد حجاز شدیم، چون پولى همراه نداشتم و شریف مكه نیز مبلغى پول به عنوان «خاوه» از هر مسافر دریافت مى‎كرد، ناچار با عده‎اى كه مایل به پرداخت وجهى از این بابت نبودند، از راه فرعى از جده عازم مكه شدیم. در بین راه به مأمورین حكومتى برخوردیم و آنان مانع حركت ما شدند و گفتند: در این محل بمانید تا مأمورین وصول «خاوه» بیایند و پس از پرداخت پول به راه خود ادامه دهید. در غیر این صورت حق ورود به مكه را ندارید.

همگى در سایه چند درخت خرما به انتظار مأمورین وصول نشستیم. تمام همراهان پول‎هاى خود را حاضر كردند و به من گفتند: شما نیز پول خود را حاضر كنید. گفتم: من پولى همراه ندارم. گفتند: اگر طمع دارى كه ما به تو پول دهیم، پولى به تو نخواهیم داد، اگر هم پول ندهى، نمى‎توانى به سوى خانه خدا بروى. گفتم: من به شما طمع ندارم، بلكه به خداى بزرگ طمع دارم كه مرا یارى نماید. گفتند: در این بیابان عربستان، خداوند چگونه تو را یارى خواهد كرد؟ گفتم:

حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه و آله) وارد شده است: «هر كس به خاطر رضاى خدا به مردم خدمت كند و مزدى نخواهد، خداوند در بیابان در حال گرفتارى همچون سیلى كه از كوه جارى شود، موانع آن سیل را برطرف سازد، موانع كار او را رفع نموده و او را یارى خواهد فرمود.»

پس از ساعتى آنان پرسش خود را تكرار كردند و من نیز همان پاسخ را به آنها دادم. آنان به تمسخر گفتند: گویا این شیخ حشیش كشیده كه این حرفها را مى‎زند و الا در بیابان غیر از ما كسى نیست كه به او كمك كند، ما نیز به هیچ وجه به او كمك نخواهیم كرد. ساعتى نگذشت كه از دور گردى ظاهر شد. به همراهان گفتم: این خیرى است كه به سوى من مى‎آید و آنها استهزاء كردند.

پس از لحظاتى از میان گرد و خاك دو نفر سوار ظاهر شدند كه اسبى را نیز یدك مى‎كشیدند به ما نزدیك شدند. یكى از آن دو گفت: آقاى شیخ حسنعلى اصفهانى در بین شما كیست؟ همراهان مرا نشان دادند. او گفت: دعوت شریف را اجابت كن. سوار بر اسب شدم و به اتفاق مأمورین به سوى جایگاه شریف مكه راه افتادیم. وقتى وارد چادر شریف مكه شدیم، دیدم كه مرحوم حاج شیخ فضل الله نورى و مرحوم حاج شیخ محمدجواد بیدآبادى ـ كه مرا با آنان سابقه مودّت بود ـ نیز در آنجا حضور دارند.

شریف مكه حاجتى داشت كه به خواست خداوند آن را برآورده ساختم. بعد از آن معلوم شد كه شریف مكه ابتدا حاجت خود را خدمت مرحوم شیخ فضل الله نورى(ره) گفته و ایشان هم فرموده بودند: انجام حاجت شما به دست شخصى است به این نام. دستور دهید ایشان را پیدا كنند و اینجا بیاورند. و حتماً ایشان جزو پیاده‎ها هستند. از این رو شریف دستور مى‎دهد كه مأمورین به تمام راه‎هاى فرعى بروند و هر جا مرا یافتند، نزد او ببرند.


برگرفته از داستانها و حكایتهای حج، رحیم کارگر

گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.